محل تبلیغات شما



 

يك راه احساس دوست داشتن است ، كه شما به فردي علاقه مند مي شويد، اما انتخاب از روي احساس روش مطمئني نيست ، با تغيير افكار شما ، احساس عوض مي شود و ممكن است احساس شما به نفرت تبديل شود.روش ديگري براي انتخاب همسر از قديم هست كه ديگران براي شما انتخاب مي كنند، امّا اين روش ريسك دارد و ممكن است مورد مورد نظر خوب يابد باشد.بهترين روش انتخاب اين است كه ملاك هايي براي خود تعيين كنيد كه همسر ايده ال شما ، داراي آن ملاك ها باشد، اما آيا هر ملاكي قابل قبول هست، خير ،ملاكي مناسب است كه تغيير نكند،پايدار و اصيل باشد. مثلاً همسر لاغر ممكن است چاق شود، يا يك روز پول ويك روز علم و دانش برایش مهم باشد. ملاك زيبايي از سن پنجاه سالگي به بعد زايل مي شود، يا ممكن است با يك حادثه فرد زيباييش را از دست بدهد، در اين صورت خلاء زيبايي را با چه پر مي كنید، آيا همسر خود را رها مي كنید؟اگر ملاك شما پولداري باشد، همسر شما ورشكست شود، چه مي كنيد؟اگر ملاك شما كارمندي باشد ، شرکت،همسر شما را كنار گذاشت و حتي بيكار شد، چه اتّفاقي براي زندگي شما مي افتد؟دولت در آينده خودش را كوچك مي كند و بسياري از كارمندان اخراج خواهند شد.اگر ملاك شما پست و مقام باشدو همسرتان پستش را از دست بدهد چه مي شود؟ملاك شهرت و محبوبيت همينطور.براي داشتن ملاك درست و انتخاب صحيح بايد خودمان را بشناسيم و به چهار ابزار هوشمندي مجهز باشيم ١- ارزشهاي خود را كه مهمترين ملاك هر انتخابي است بشناسيم٢- ماًموريت و رسالتي كه براي آن به دنيا آمده ايم را كشف كنيم٣- چشم انداز منحصر به فرد كه عالي ترين مقصد در زندگي امان هست بدانيم٤- به خدا اميد داشته باشيم. ملاك هاي ارزش ها و ماموريت و چشم انداز را اگر درست كشف و انتخاب كرده باشيد ، در تمام عمر ما ثابت است و بهترين ملاك ها براي انتخاب همسر است، اگر ملاك ها متغير باشد ، با عوض شدن ملاك ها همسرتان ، غريبه مي شود و زندگي كه با عشق و گرمي شروع شده بود ،به سردي مي رود وبا همسرتان  احساس بيگانگي مي كنید، حتي اگر طلاق نگيرند ، ممكن است طلاق عاطفي اتفاق بيفتد.

اگر دوست شما بار سفر ببندد و وسايل را در ماشين بگذارد و با خانواده اش سوار ماشين شود ، از او بپرسيد ، سفر كجا مي رويد؟ بگويد نمي دانم ! در مورد او چه فكر مي كنيد؟ زندگي كردن هم عين سفر است،اگر ارزشها و ماموريت و چشم اندازمان معلوم نباشد هدفي نداشته باشيم ، چه فرقي مي كند با كي ازدواج كنيم؟ما كسي را انتخاب مي كنيم كه در راه رسيدن به اهدافمان همراه ما باشد ما را ياري كند و در مقابل ما قرار نگيرد.هر انساني منحصر به فرد هست و راه زندگي خودش را بايد برود و نمي توان راه زندگي را تقليد كرد.

همسر شما بايد ماموريتش با شما همسو باشد ، حتي اگر از لحاظ عاطفي همديگر را دوست داريد ، در سمت و سوي حركت ،بايد تفاهم داشته باشيد.ارزشها و خواسته هاي طرفين بسيار مهم است، مثلاً در انتخاب جا براي سفر اگر ارزش ها متفاوت باشد ، يكي انتاليا براي تفريح و يكي كربلا براي زيارت را انتخاب مي كند ،يا يكي پول را براي خوش گذراني مي خواهد و يكي براي پس انداز ، ممكن است يكي دنبال سهام باشد و يكي دوره هاي  اموزشي ، اينطوري به تفاهم نمي رسند.چشم انداز و هدفي كه داريد اگر ضد هدفهاي همسرتون باشه زندگي به طلاق ختم مي شود. امّا چطور ارزشهاي خود را كشف كنيم و چطور ارزشهاي طرف مقابل را تشخيص دهيم؟اين روشي دارد به نام خواسته شناسي كه توضيح خواهم داد.فرق آدم معمولي با عالي در ذهن آن هاست ،اگر شما يك ذهن عالي داشته باشيد ، زندگي كردن با فردي كه ذهني معمولي دارد عذاب آور هست، اما چطور بفهميم طرف ذهن بزرگ و عالي دارد؟


تأثیر سلامت روان زن و شوهر بر کیفیت زندگی شویی

یکی از دوازده ویژگی انسان عالی سلامت روان است.مشخّصات سلامت روان شامل 1-مستقل بودن در تصمیم گیری از دیگران و پدر و مادر ،2-فعال و اهل اقدام بودن،3-مولد و محقّق بودن،  4-قدرت ارتباط صحیح با دیگران و طبیعت داشتن ،5-تعادل در کار و زندگی  است.

اگر زن و شوهر هر دو سلامت روان داشته باشند، زندگی در کنار یکدیگر بسیار لذّت بخش خواهد بود.

کیفیّت زندگی بسیار بالاتر و رضایت بیشتری از زندگی دارند.انسانی که سلامت روان داردحتّی با هم اتاقی خود می توانند بسازند،چه جا همسر خود، براحتی با او کنار می آید ، حتّی اگرهمسرش ، آدم معمولی باشد . انسانی که دارای اوّلین ویژگی سلامت روان ،یعنی مستقل و آزاد است و در تصمیم گیری از پدر و مادرش جدا شده و تحت تأثیر آنها نیست،در حل مسائل زندگیش اجازه دخالت نا بجای والدین را  نمی دهد، به همسرش اعتماد دارد و  پدر یا برادر یا دیگران برایش تصمیم نمی گیرندو با همسرش م می کند،اهمیّتی به قضاوت مردم نمی دهدو روی چشم انداز و مأموریت خانوادگی اش  تمرکز دارد ، به همسر خود احترام می گذارد و نیاز های روانی همسرش برآورده می شود. خیلی از زندگی ها به خاطر همین که بزرگترها تعیین تکلیف کرده اند بهم خورده است.انسانی که سلامت روان دارد، منفعل نیست وبه گونه ای است که شرایط زندگی را طوری فراهم می آورد که خود یا همسرش را فعالانه بسازد و رشد دهد.منتظر معجزه نمی ماندبلکه فرصت رشد را فراهم و خلق می کند،در مسئله غرق نمی شود بلکه دنبال ریشه های مسئله می گرددو اینگونه باعث رشد خود و همسرش می شود،بنابر این رابطه بهتری با هم بر قرار می کنند. انسانی که سلامت روان دارد،نو آور و تولید کننده است ، با روش تحقیق علمی را خلق می کند،مولد فرصت است ، فرصت برای شاد بودن فراهم می کندو رابطه شویی متفاوتی ایجاد می کند.فرصت های فرهنگی ،ی و اقتصادی برای خانواده اش ایجاد می کند و خانواده را از هر لحاظ رشد می دهدو با هم زیستن را دل پذیر می کند.انسان مولد ، مقلّد نیست بلکه محقّق است. انسان مقلّد ،رفتار دیگران را تقلید می کندومثل دیگران زندگی می کند یعنی خودش را با دیگران مقایسه می کندو می خواهد مثل بقیه غذا بخورند ،لباس بپوشند ،دانشگاه بروندو تفریح کنندیعنی  گله ای رفتار می کنندو همسر این جور آدمی خوشحال نخواهد بودو خیلی سرزنش می شودو از زندگیش راضی نخواهد بود.انسان با سلامت روان رابطه خوبی با هستی و دیگران داردو به این دو ،نگاه ابزاری ندارد،طبیعت و انسان ها ، که تجلّیات حق تعالی است ، با دید مقدّس ، نگاه می کند. از طبیعت حفاظت می کند،انسانها را موجودی محترم و الهی و شایسته دوست داشتن  می داند.همسرش را تراکتور نمی بیند که کار کند و برای او رفاه ایجاد کند بلکه عواطف همسرش را درک می کند و به او نگاه انسانی دارد، درد و خستگی و رنج و شادی او را درک می کند و با اینگونه نگاه کیفیت زندگی ، بالا می رودو رضایت از زندگی افزایش پیدا می کند.اگرزن یا مردیا هر دو  ، سلامت روان نداشته باشند همسر را برای خودش می خواهد او باید آنگونه باشد که مطابق میل همسرش باشد و این حس بدی در فرد ایجاد می کند ،این نگاه را نگاه ابزاری می گویند ، تا زمانی همسرش را می خواهد که او همانطور که مثلا ماشین لباسشویی خوب کار می کند ،مطابق میلش باشد ،در اینگونه زندگی رضایتی وجود ندارد چون هر کس در واقع باید همان شود که برایش به دنیا آمده است و همسری با سلامت روان شرایط را برای رشد همسرش فراهم می کند یا تسهیل کننده شرایط خواهد بود،به این ترتیب وقتی همسرش نیازهای روانی اش برآورده شد و رشد کرد مسلما همسر بهتری خواهد بود. انسان با سلامت روان در کار و زندگی تعادل دارد.دچار افراط و تفریط نیست،در هر دو انرژی گذاری دارد و یکی را فدای دیگری نمی کند.

 



منتور يعني مرشد
منتورينگ يعني مرشدی

منتور انسانها را احيا مي كند .همه انسانها نمي توانند وقتي انرژي از دست مي دهند،خودشان را پر انرژي و شارژ كنند، منتور كمك مي كنه هر كس خودش را بسازدو بتوانند مسائل پيچيده زندگي اش را حل كند.


منتورينگ انسان سازي است ، تبديل انسان ضعيف به قوي ، يا انسان درشكه به انسان لوكوموتيو


اگر منتور خانواده باشد، خانواده را از درشكه بودن به خانواده لوكوموتيو تبديل مي كند

اگر منتور سازمان يا شركت باشد ان شركت يا سازمان را به لوكوموتيو تبديل مي كند

براي دوستانم كه با مفهوم لوكوموتيو قبلا در اين كلاس برخوردي نداشتند عرض مي كنم كه لوكوموتيو نمادي از وسيله اي است كه موتور درونش او را به حركت وا مي دارد و جلوتر از ساير واگن ها پيشرو و پيشتاز است . ساير واگنها را با خود به جلو مي برد . در سرما و گرما ، در سربالايي و سرازيري ، متوقف نمي شود. نيروي او دروني است نياز به هل دادن ندارد . اين وسيله را تشبيه مي كنيم به انسان عالي ، كسي كه مهارتها و استعدادهايش را شكوفا كرده و جسارت و شجاعت انجام هر كاري را دارد و بقيه را هم به حركت وا مي دارد فقط به دنبال رشد و پيشرفت و موفقيت خودش نيست. بلكه به رشد و پيشرفت ساير انسانها كمك مي كند ، انها را به حركت وا مي دارد.


درشكه نماد وسيله اي است كه خودش موتور حركتي ندارد و بايد پشت يك اسب كشيده شود ، خودش منفعل است . مثل انسان معمولي كه ديگران بايد او را وادار به حركت كنند .

كار منتور تعالي فردي ،اين است كه ، انساني كه معمولي است مانند درشكه به انسان عالي مانند لوكوموتيو تبديل مي كند.

به انسانها كمك مي كند تمام استعدادها ، هوشها ، قدرت هاي چهارگانه ، مهارتها، شايستگي هايشان را بشناسند و عالي شوند.

منتور نگاه همه جانبه به انسان دارد،روح و جان انسان را متحول مي كند ، بعد بر اساس قراردادش مهارتهاي مورد توافق به فرد ياد داده مي شود.

بنابراين در تمام ابعاد زندگي فرد تحول بوجود مي اورد .
منتوركارش احيا انسان است . ارشاد كننده است.

كوچ (coach)مربي
كوچينگ(coaching)مربي گري است

كار كوچ اين است كه بسته به قرار دادي كه با شما بسته چند مهارت به شما اموزش و ياد دهد . مثل مربي خلباني كه به فرد پرواز را ياد مي دهد.كوچ فقط مسئول اموختن همان مهارت است به غير از ان مهارت مسئوليت ديگري در برابر شخصيت فرد ندارد، اگر فرد اعتماد به نفس پايين داشته باشد يا ساير مشكلات به كوچ مربوط نيست.

اينجا به تفاوت اموزش و ياد گيري اشاره مي كنم
اموزش دادن يك سري اطلاعات است مثل كار معلمين
ياد گيري ، اموختن مهارت انجام كار است ، كار كوچ و منتور از اين نوع است.

شما براي رانندگي ، اول يك كتاب مي خوانيد اين اموزش است ، بعد با كمك مربي پشت فرمان مي نشينيد و رانندگي را ياد مي گيريد.

تفاوت منتورينگ و كوچينگ:

كوچينگ زير مجموعه منتورينگ است.
منتورينگ يك فرايند طولاني مدت بر اساس اعتماد و احترام متقابل است كه گاهي رسمي و گاهي غير رسمي است.
كوچينگ يك فرايند كوتاه مدت و رسمي است.

منتورينگ فعل همه جانبه روي فرد است ، همه شئون فرد تغيير مي كند. انسان سازي مقدم بر توانمند سازي است.
كوچينگ همچين مسئوليتي ندارد و براساس قرار داد توانمند سازي مي كند.



انسان متعالي و پخته داراي شش نوع خصوصيت است.
تاكيد مي كنم شش نوع
١- ويژگيهاي شخصيتي و روان شناختي
٢- توانشها و مهارت ها
٣-شايستگي ها
٤-هوش ها
٥-استعدادها
٦-قدرت هاي چهار گانه

درباره ويژگيهاي شخصيتي انسان متعالي صحبت مي كنيم
اين بحث به ما كمك مي كند تا خودمان را با انسان متعالي مقايسه كنيم و بفهميم در چه ويژگي هايي نقطه ضعف داريم و در چه مواردي نقطه قوت داريم.
خودمان را مي شناسيم

اولين ويژگي خود شناسي عميق و گسترده بود كه ما از پنج جنبه خودمان را مي شناسيم
 شما في المثل هوش هاي خود را مي شناسيد . از ده نوع هوش ،چه نوع و چند تا هوش داريد .
يا استعدادهاي خودتان را مي شناسيد .

دومين ويژگي انسان متعالي اين است كه خود افريده است. يعني طلاي ناب درونش را شناخته و همان است كه بايد باشد ، نه اني كه محيط او را ساخته .
در درون هر يك از ما قهرماني وجود دارد پر از استعداد و توانايي و اگر خودمان را باور كنيم و اين استعدادها را درونمان پرورش بديم به انسان عالي تبديل مي شويم كه منحصر به فرد هست . قدرت انجام كارها را پيدا مي كنيم و با توكل بر خدا به اهدافمان مي رسيم.
ما وقتي به دنيا مي اييم متاسفانه محيط با سرزنش ها و تلقين ها ما را شكل داده و تجربه هاي تلخ ما را ضعيف بار اورده .
اما اگرقهرمان درون خودمان را كشف كنيم ، شجاعت ، جسارت و توانايي انجام كار هاي بزرگ و ماندگار و تاثير گذار را پيدا مي كنيم.

سومين ويژگي انسان متعالي ، زندگيش هدفمند و با معناست
هدف زندگی =عشق ما در زندگی است

عشق زندگی ما آن کاری است که سه تا خصوصیت دارد :
اول :عشق شغلی ما است. یعنی عاشق آون کاریم
دوم :در آون کار بهترین هستیم
سوم :به وسیله آون کار می خواهیم دنیا را تغییر دهیم

يك انسان عالي پاسخ اين سوالات را مي داند و هر روز صبح با انگيزه از خواب بيدار مي شود. در زندگيش احساس پوچي ندارد.

Sohila Salehi, [۲۳.۰۱.۱۷ ۱۴:۳۵]
چهارمين ويژگي انسان عالي و متعالي داشتن ذهن عالي است . اين ذهن ماست كه از ما يك بازيگر ميدان يا تماشا چي مي سازد .
شما براي ديدن مسابقه فوتبال پول مي دهيد كه به تماشاي بازيگران فوتبال بنشينيد و موفقيت ان ها را تشويق كنيد . در حاليكه مي توانيد خود شما بازيگر باشيد و در ميدان بازي كنيد و موفقيت را بچشيد.

البته اين يك مثال بود .
ذهن عالي انسان را بزرگ مي كند و ذهن ضعيف و معمولي قدرت را از ما مي گيرد و دائم به ما مي گويد تو نمي تواني ، نمي شه ، بلد نيستي، كم مياري، امكانات نداري،ما را منفعل مي كند .
انسان عالي مهارت تغيير ذهن خود و ديگران را دارد .ذهن را عالي مي كند

اگر دائم در گذشته هاي خود هستيد و افسوس لحظات از دست رفته را مي خوريد يا كينه ها و خاطرات تلخ شما را ازار مي دهدبا تغییر ذهن  به انساني اينده نگر تبديل مي شويد كه براي هدفهاي بزرگ تلاش مي كند فعال است.خود را باور دارد .يك ذهن عالي مثبت بين و اينده نگر است 

يك انسان متعالي قادر است ذهن خود را كنترل كند.


ويژگي ديگري كه انسان متعالي دارد اين است كه خواسته هايش را مي شناسد.
اينكه از شما بپرسند شما چه خواسته اي داريد؟ معمولا كسي نمي تواند سريع پاسخ دهد ، به اين موضوع فكر نكرده، يا فقط يكي ، دو تا خواسته دم دستي را مي گويد.


انسان پخته و عالي پنج نوع خواسته دارد، كه ريشه در باورهايش دارد.
١-ارزش ها
٢-ماموريت
٣-ارمان ها
٤-چشم انداز
٥- هدف ها
اينها پنج نوع خواسته هستند



سوال:اولين ويژگي انسان متعالي چه بود؟
خود شناسي عميق و گسترده از خود

.خود شناسي يك درس خيلي زيباست ، در اين درس ما خودمان را با ويژگيهاي انسان متعالي مقايسه مي كنيم ، هر يك از ويژگيها را در خودمان داشتيم همان اندازه عالي هستيم. و هر ويژگي را كه نداريم ، همان اندازه معمولي هستيم و بايد ان نقطه ضعف را كمرنگ كنيم.

در همين راستا  جدولي دو ستونه بكشيد ، در يك ستون نقاط ضعف و در يك ستون نقاط قوت خودتون را بنويسيد.
اكثر ما فقط به نقاط ضعف خودمان توجه مي كنيم و خود را سرزنش مي كنيم ، به همين خاطر عزت نفس و اعتماد به نفس ما كم مي شود.
در اين تمرين ما به نقاط قوت خودمان هم توجه مي كنيم.
مثلا : نقطه ضعف: من منفي انديش هستم و از شكل ظاهري خودم خوشم نمي ايد
نقطه قوت: من راننده ماهري هستم

اينو مثال زدم .شما در دو ستون اينكار را براي خودتان انجام بديد. مي توانيد از نزديكان و اشنايان كمك بگيريد .

دومين ويژگي انسان متعالي اين است كه فردي ساخته و پرداخته محيط نيست بلكه خود افريده است
فردي است كه بر اساس باورها و ارزش هايش زندگي مي كند
انسان اينه محيطش است اگر محيط بي رحم و خشن باشد فرد خشن بار مي ايد اگر محيط دوستانه و ارام باشد فرد ارام و متين بار مي ايد.

محيط شامل افراد و مكان ها و فضايي كه با ان سرو كار داريم و در ان زندگي مي كنيم.والدين و دوستان و رسانه ها و مدرسه و دانشگاه و مجلاتي كه مي خوانيم يا برنامه هاي تلويزيون كه نگاه مي كنيم.همه جزو محيط است.

خالق ما محيط است . اكثر ما معمولي هستيم چون محيط ما معمولي بوده و ما نمي دانستيم بايد خود را مستقل از محيط كنيم.
امروز كه اين درس را گرفتيم سعي به خود سازي خودمان مي كنيم و انسان عالي مي شويم . باورهايمان را از طريق تحقيق بررسي مي كنيم و ديگه از كسي تقليد نمي كنيم يا اجازه نمي دهيم باوري به ما تحميل شود . كارهايي انجام مي دهيم كه واقعا براي ما ارزش حساب مي شود نه به تلقين ازديگران انجام دهيم . خودمان با توجه به خواسته هاي واقعي خودمان تصميم مي گيريم و گزينه اي را انتخاب مي كنيم كه براي ما بهترين باشد

پس كم كم ياد ميگيريم كه آني باشيم كه بايد باشيم نه آني كه محيط مي خواهد. خودمان را مي سازيم .
راه اينكار را به مرور ياد مي گيريم.

سومين ويژگي انسان متعالي اين است كه در زندگي احساس پوچي ندارد بلكه داراي هدف و معنايي براي زندگيش هست.ادامه دارد


هدف زندگی =عشق ما در زندگی است
عشق زندگی ما آن کاری است که سه تا خصوصیت دارد :"اول :عشق شغلی ما است. یعنی عاشق آون کاریم
دوم :در آون کار بهترین هستیم، سوم :به وسیله آون کار می خواهیم دنیا را تغییر دهیم

به این سه سوال پاسخ دهید تا بتونید ماموریت و رسالت خودتون را در این دنیا پیدا کنید.


[Forwarded from Sahar K]

✳️✅✳️✅✳️✅✳️✅✳️✅
مدرسه تعالي آصف

یک نکته مهم
به طور طبیعی بین خواسته ها و ارزش های هر فرد رابطه مستقیم وجود دارد. البته با تفاوت هایی که درک آنها کمی دقت و تامل می خواهد.
تا جایی که به افراد معمولی مربوط میشود:
اولا :بین خواسته ها و ارزش های آنها، رابطه روشنی وجود ندارد. شما باید کلی تلاش کنید تا بتوانید بین خواسته های متغیر آنها، و ارزش های مبهم و نا مکشوف شان رابطه برقرار کنید.
ثانیا :رابطه بین خواسته ها و ارزش های افراد معمولی این طور است که آنها برای خواسته ها شان، مثل پول. خانه، و ماشین و شغل و مانند آنها زندگی می کنند. لذا ارزش های آنها تابع خواسته های آنها ست. و چون خواسته هایشان هر لحظه عوض میشود، ارزش ها شان هم به همان اندازه متغیر و ناپایدار است


در مورد افراد عالی، که زیست ارزشی دارند، یعنی برپا یه ارزش هاشان و"برای ارزش هاشان "زندگی می کنند، داستان متفاوت است، زیرا ؛

اولا ؛افراد عالی دقیقا می دانند چه می خواهند.
ثانیا ؛آنها خواسته هاشان را کپی پیست از خواسته های دیگران نمی کنند.
ثالثا :بین خواسته ها و ارزش های آنها ارتباط صریح و شفاف و محکم وجود دارد.

و رابعا ؛از همه مهمتر این که ارزش های افراد متعالی خواسته های آنها را تعیین می کند.
به این معنا که آنها ارزش ها شان را می شناسند، سپس ارزش ها شان را پیش روی شان می گذارند و از خود می پرسند :با توجه به این ارزش ها خواسته های من باید چه باشد؟!!!!!!!
چنین خواسته هایی، خواسته های ارزشی هستند. یعنی خواسته های برگرفته شده از ارزش ها ؛نه ارزش های برگرفته شده از خواسته ها!!!




تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها